این هفته زیاد خرابکاری نکرده بودم برای همین بابا به من ﭘول داد و گفت:برو از اسباب بازی فروشی هرچه دوست داری بخر.
آن وقت من رفتم و یک تروﻤﭙت خریدم. تروﻤﭙت قشنگی بود وقتی توی اش فوت می کردی صدا فوق العاده ای می داد. توی راه داشتم فکر می کردم که با آن حسابی سر گرم می شوم. و بابا خوشحال می شود. وقتی رفتم توی حیاط دیدم بابا دارد ﭘرچین را درست می کند. برای این که او را غافلگیر کنم رفتم ﭘشتش و محکم تروﻤﭙت زدم. بابا داد زد. نه به خاطر صدای تروﻤﭙت ، داد زد چون انگشتش را برید. بابا انگشتش را مک زد و برگشت. با ناراحتی به من نگاه کرد و گفت: حدس می زدم. بعد رفت خانه تا زخمش را ببندد.
کلیات مولانا جلال الدین بلخی رومی ، شامل مثنوی شریف، غزلیات شمس...
جلال الدین محمد بلخی رومی در ششم ربیع الاول سال 604...
دکتر محمد معین نخستین فارغ التحصیل دانشکده ی ادبیات دانشگاه تهران در...
محمد معین در نهم ماه دوم بهار سال 1297 هجری خورشیدی...
فرهنگنامه ی عمید شامل واژههای فارسی، لغات عربی، اروپایی و ترکی به...
"جمالالدین ابومحمد الیاس بن یوسف نظامی"، شناخته شده به "نظامی گنجوی"...
Created with AppPage.net
Similar Apps - visible in preview.