A collection of teenage tales, the same month of the genius, Sedighe Khosravi
همه کیپ تاکیپ توی ایوان نشستهایم. نگاهم میرود پی نگاه بیبی که از همه قشنگتر نگاه میکند. لبهایش میجنبد. چشمهایش برق میزند. خیره به آن بالاست. دلم هری میریزد. ماه مثل یک قاچ بزرگ هندوانه آن بالا چسبیدهاست. بیبی راز این ماه ناقلا را فقط به من گفته است:
«هروقت چشمت به ماه نو افتاد زود چشمهایت را ببند و یک آرزو بکن. بعد هم چشمهایت را جز به روشنایی یا کسی که خوشبخت و خوش خلق است باز نکن!»
فرهنگنامه ی عمید شامل واژههای فارسی، لغات عربی، اروپایی و ترکی به...
می دانی هیچ حقیقتی خارج از وجود خودمان نیست. در عشق این...
تعطیل تابستان شروع شده بود.در دالان لیسه پسرانه لوهاور شاگردان شبان هروزی...
داستان کوتاه «تخت ابونصر»، نوشتهٔ صادق هدایت است. این اثر نخستین بار...
الاغ کوچولو سال ها كار كرده بود. هر روز او را به...
نیکوس کازانتزاکیس در سال 1883 در یونان زاده شد. در زادگاهش ...
Created with AppPage.net
Similar Apps - visible in preview.