جوجه تيغي تمام چيزهايي را كه براي زندگي در جنگل لازم است داشت. يك خانه با دودكش، يك تختخواب نرم و چند دوست خوب. اما جوجه تيغي خوشحال نبود .
يك روز جوجه تيغي به كفشدوز گفت: نه، نمي شود. انگار يك چيزي توي دلم سنگيني مي كند. من حتما بايد دريا را ببينم!
كفش دوز كه هيچ وقت دريا را نديده بود جواب داد:
- دريا را ببيني! چه فكر خنده داري! ما كه اينجا همه چيز داريم و راحتيم!
اما جوجه تيغي از وقتي كه به فكر ديدن دريا افتاده بود ديگر احساس راحتي و خوشحالي نمي كرد.
فرهنگنامه ی عمید شامل واژههای فارسی، لغات عربی، اروپایی و ترکی به...
جلال الدین محمد بلخی رومی در ششم ربیع الاول سال 604...
سید محمد حسین بهجت تبریزی در سال 1285 خورشیدی در روستایی به...
محمد معین در نهم ماه دوم بهار سال 1297 هجری خورشیدی...
کلیات مولانا جلال الدین بلخی رومی ، شامل مثنوی شریف، غزلیات شمس...
"جمالالدین ابومحمد الیاس بن یوسف نظامی"، شناخته شده به "نظامی گنجوی"...
Created with AppPage.net
Similar Apps - visible in preview.